حکم مشاوره و بی اعتنایی به مشورت/کاغذی برای خارج کردن منتقد از دور انتقاد!
|یادداشت-ایزنا/در طول تاریخ کم نیستند افرادی که برای رتق وفتق امور مدیریتی خود از مشاور یا مشاورانی درکنار خود سود میبردهاند. به عنوان مثال همین کریم خان زند خودمان.
میگویند در دوران خودش از آقامحمدخان قاجار مشاوره میگرفت و آنقدر به مشاورههایش اعتقاد داشت که او را پیران ویسه خطاب میکرد. یا مثلا ناصرالدین شاه و مشاوران پاچهخوار بی شمارش!
ازاین دست مشاوران و مشاوره بگیران تا دلتان بخواهد توی تاریخ بشر ریخته. چهرههای سیاسی اینروزها عموما آدمهای عجیب و غریبی هستند و شناخت آنها کار بسیار دشواری است، آدمهایی شبیه به هم، اما تا زمانیکه شروع به حرف زدن نکرده باشند.
در بحث انتخاب مشاور هر کدامشان یک سلیقه دارند؛ یکی آقا محمدخان باهوش به تورش میخورد، یکی جوشکار و خواننده!
مثلا در بحث انتخاب مشاور هر کدامشان یک سلیقه دارند؛ یکی آقا محمدخان باهوش به تورش میخورد، یکی جوشکار و خواننده! اینکه چه جور جنسی به تورتان بخورد بسته به سواد و نگاه سیاسی شما دارد.
حالا این وسط کسانی هستند هم که اصلا به مشاور اعتقاد ندارند و خودشان را عقل کل میدانند و چه بسیار گافهای عجیب و غریبی که در زمان حرف زدن نمیدهند، حرفهایی که هر از گاهی فیلمهایش هم سوژه اخبار و فضای مجازی میشود!
حالا از اینها گذشته، به تازگی شکل تازهای از انتخاب مشاور را ما کشف کردهایم که گفتنش خالی از لطف نیست؛ شما فکر کنید یک مدیری یا مثلا یک نماینده مجلسی (گفتیم مثلا) برای چند نفر احکامی با عناوین مشاور فرهنگی، مشاور امور بانوان، مشاور امور روانشناسی و مشاور ورزشی بزند ولی در تمام نشستهای تخصصیاش با ورزشیها، بانوان، فرهنگیها (ببخشید انتخاباتیاش) خبری از حضور آن مشاور یا مشاوران اسمی نباشد. اگر شما باشید چه اسمی یا عنوانی برای این نوع مشاوره انتخاب میکنید؟
حکمی به عنوان مشاوره برای بهعنوان ساکت کننده و به مثابه فرمانی در جهت عقیم نمودن یک چهره مردمی و صاحب قلم!
اصلا آیا شما به مشاور اعتقاد دارید؟ یا جز آن دسته افرادی هستید که از این احکام بهعنوان ساکت کننده و به مثابه فرمانی در جهت عقیم نمودن یک چهره مردمی و صاحب قلم استفاده میکنید؟ یا اینکه تنها خروجی مثبت صدور این دست احکام نمایش عمومی آنها در وضعیت واتسآپی و گرفتن ژستهای عوام فریب است؟
میگویند: چنگیز خان مغول پس از فجایع و کشتار در نیشابور به همدان رفت و به مردم آنجا گفت: پرسشی دارم،اگر پاسخ درست بدهید در امان هستید. پرسید: من ازجانب خدا آمدهام یا خودم؟ چوپانی شجاع گفت: تو نه از سوی خدا آمدهای و نه از سوی خود، بلکه اعمال ماست که تورا به اینجا آورد. (تاریخ جهانگشای جوینی) و این حکایت برای این روزهای شهر ما و کمی آنسوتر، در باغملک هم روایت غریبی نیست!