تختیهای ایذه تشنه توجه/ از «پشمکفروشی» در پارک تا سکوی «قهرمانی جهان»!
|به گزارش آژانس خبری ایذه (ایزنا) ؛ در خیابانهای این شهر که پا میگذاری تا چشم کار میکند قهرمان میبینی، قهرمانانی با ظرفیتهای خفته! همانهایی که پدرانشان، برادرانشان، عمو، دایی و یکی از کس و کارشان دیروز برای دفاع از وطن و سربلندی این خاک مردانه جنگیدند و امروز نوادهای شایسته هستند تا در سنگری دیگر دلاوری و افتخارآفرینی کنند.
در این شهر اگر چه دست یاری بسیاری از جوانان باز مانده است، اما این نسل برجای مانده از همان قهرمانان دیرینه این خاک آماده میدانداری هستند. ژنهای خفتهای از قهرمانی که گاهگداری آنهم از روی همت خودشان خودی نشان میدهند. یکی در صحنه جهانی و دیگری در رقابتهای بینالمللی و سن و سال هم نمیشناسند و در هر ردهای که پا به میدان گذاشتهاند ژن قهرمانی خود را نمایش دادهاند.
شاید اگر نگاه ویژهای به نسل خاص ورزش در ایذه میشد، اینک رضا اسدپور نخستین طلایی تاریخ ورزش ایذه نام یک سالن و المان افتخارآمیز در یکی از خیابانهای ایذه بود و در صفحه تاریخ ورزش کشور همچون حمید سوریانها میدرخشید.
مهدی عسکریزاده، بهروز کبیری، عقیل داودی، محمد حاتمی، مهرداد مردانی، پیام بویری، رامین طاهری، حسین اسدی و بسیاری از نامهایی که فقط در کشتی این دیار آمده و بخش قابل توجهی از این ظرفیتهای بیکران صرفا بهدلیل نبود امکانات و نگاههای حمایتی چهار گوشه دایره طلایی را به یک بوسه و چشمانی پر از حسرت بوسیدهاند و مدالهای رنگارنگشان که تا همین دیروز بهعنوان سند افتخار ایذه در شهر پر از بنرهای تبریک بود را بر قاب خاطرات جوانی خود ویترین کردند و پا به عرصه صنعت گذاشتند و بازار کار را برای حاصل زندگی خود برگزیدند تا به بیحاصلی ورزش نخورند؛ حالا ایذه و استعدادهایش شهر بلامنازع قهرمانان کشتی جهان بود.
شاید اگر کمی اغراق کنیم، افرادی که بهعنوان مسئول در پس این تبریکات بنری و پیامی خود را قدردان تلاشهای این ورزشکاران میدانستند، صندوقی برای حمایت از این قهرمانان تا مادامی که در میدانهای بزرگ هستند پشتوانهسازی برای حمایت همهجانبه میکردند، حال داستان تغییرات و تفاسیر دیگر داشت.
اینک در شرایط اقتصادی فعلی داستان کمی بیشتر تغییر کرده است و اینبار بسیاری قهرمانان ملیپوش دیار ایذه هم اکنون با ترس از سرنوشت تکراری قهرمانان این دیار، زودتر از پا گذاشتن به ردههای بزرگسالی و نیاز به درآمد برای آینده زندگی خود، دل به بازار کار زدهاند و علاوه بر جدال با فنون تشک کشتی، در همین نونهالی و نوجوانی شانس خود را برای ماندن در کورس قهرمانی و آینده رقم میزنند و پابهپای تمرین و قهرمانی کار میکنند.
همین چند روز پیش که داستان زندگی علی احمدی وفا قهرمان نوجوانان کشتی جهان و کار کردنش در عین کم سن و سالی دوش به دوش پدر در انبار ضایعاتی به تیتر رسانهها تبدیل شده بود و اینبار طبق آمار بهدست آمده مشخص شد دیگر مدالآور ایذهای آن مسابقات جهانی هم داستانی مشابه علی دارد، داستانی که اینبار فقط یک رمان خیالی و قهرمانسازی برای یک فیلم نیست و باید آنرا «قهرمان واقعی» و یا به نوعی با توجه به فضای فعلی اینروزها «یاغی واقعی» داستان ورزش و زندگی نامید.
پیام احمدی مدالآور کشتی فرنگی کشورمان در مسابقات اخیر جهانی در کشور ایتالیا، رفیق نام آشنایی برای بسیاری از کسبه و پایه ثابتهای پارک بیبی مریم بختیاری در بلوار زاگرس ایذه و بسیاری از پارکهای سطح شهر است؛ اما نه برای تفریح و دور زدن با دوستان. برای پشمک فروشی!
پیام احمدی کشتی گیر ملی پوش مدال آور ایذه ای در مسابقات جهانی ایتالیا
پیام احمدی عضو کوچک یک خانواده پرجمعیت 9 نفره با پدری کارگر و تنها منبع درآمد خانواده دلش آرام و قرار نمیگیرد وقتی میبیند در پیچ و تاب زندگی یک پدر با مشکلات و سختیهای فراوان و بیماری خود برای رفاه و آرامش خانوادهاش در سرمای زیر صفر ایذه و گرمای بیسابقه سالهای اخیر این دیار به عنوان یک کارگر ساده شهرداری شبانه روز در خیابانها تلاش میکند و خودش هرچند با سن و سال کم اما با اراده قهرمانانه و منش پهلوانانه بدون در نظر گرفتن مقامها و مدالهای میدان نبرد به میدان کار میزند.
پیام در پارکهای سطح شهر بساط پهن میکند و دست فروشی میکند تا یاور پدر باشد و از سوی دیگر هم موانع مالی نتواند مانعی برای ارادهاش در ورزش و قهرمانی باشد، اما شاید این حق یک ورزشکار آیندهدار و اهل تحصیل نباشد که در چنین شرایط سنی سردرگم میان آرزوهایش در ورزش، آیندهاش در این حوزه و مسائل اقتصادی باشد و باید هرچه سریعتر مورد توجه آنهایی که میتوانند یاریگر پایان کابوسهایی باشند که رویای المپیکی شدن را از وی میگیرد باشد.
این واقعه و یک آشنایی نسبی باعث شد تا این ورزشکار کوچک سال اما والا همت برای بیان واقعیتهای خود به گفتوگو با خبرنگار این خبرگزاری بنشیند و هرچند کوتاه اما تاثیرگذار به سوالات طرح شده پاسخ دهد.
خودتان رو معرفی کنید و از ورودتان به عرصه کشتی و مهم ترین مدالهایی که کسب کردید بگویید.
پیام احمدی هستم؛ متولد سال 1385 در شهر ایذه. از همان اوایل سن مدرسه به کشتی علاقهمند شدم و ۹ ساله کشتی کار میکنم، بیش از دو سال عضو تیم ملی هستم. دو ماه پیش در مسابقات قهرمانی آسیا در کشور قرقیزستان به مدال نقره و ماه گذشته در مسابقات جهانی ایتالیا در ماه گذشته نیز به مدال برنز رسیدم.
شرایط غیر ورزشیتون بگویید و اینکه به غیر از ورزش و تمرین چهکار دیگری انجام میدهید.
من علاوه بر سنگینی تمرینات، دغدغه پشتوانه برای آینده ورزشیام هم دارم و آن داشتن یک منبع درآمد است که مخارجم را تامین کند.
پدرم یه کارگر ساده هست و ما یه خانواده پر جمعیت هستیم، من برای اینکه از تمرینات عقب نمانم و پشتوانه مالی داشته باشم در پارک بساط پهن میکنم و پشمک میفروشم!
با این شرایطی که گفتید آیا خواستهای از کسی دارید؟
خواهش میکنم مسئولان کمی به فکرمان باشند، در خیلی از شهرها دیدیم ورزشکارانشان که قهرمان استان یا کشور میشوند چه ذوق و حمایتهایی میکنند، ولی در شهر ما یک قهرمان جهان و آسیا باید در بی توجهی، پشمک بفروشد یا در ضایعاتی کار کند.
آیا این مشکلات در این شهرستان صرفا برای شما وجود دارد یا ورزش ایذه با این مسائل مواجه بوده است؟
این شهر قهرمانانی داشت که الان میتوانستند هر کدام در بزرگسالان و در سطح جهان اسم و رسمی برای خودشان داشته باشند، ولی چون حمایت نشدند در آستانه ورود به رده بزرگسالان، به دنبال کار و کارگری رفتند و از ورزش دست کشیدند. یک ورزشکار تمام امید و رویایش رسیدن به تیم ملی بزرگسالان است، خواهش میکنم از اینجا به بعد ما رو حمایت کنید تا دیگر شاهد پایان عمر ورزشی این ظرفیتها نباشیم.
برای آینده خودت چه چیزی را متصور هستی؟
من رویای مدال المپیک دارم، تلاش میکنم تا در هر دوره از اردوهای تیم ملی و هر رده سنی که هستم مدال بیاورم که یک پشتوانه برای آینده ورزشی من برای رسیدن به مدال المپیک باشد.
عمده درخواست شما و عموم جامعه کشتی ایذه چه چیزی هست؟
همانطوری که قبلا هم ورزشکاران و مربیان دیگر در شهرستان بیان کردهاند، تکمیل خانه کشتی ایذه و تجهیز آن به امکانات حرفهای مهمترین نیاز کشتی ایذه هست تا یک کشتیگیر که با وجود این کمبودها، مقام کسب میکند، با در اختیار گرفتن امکانات اصولی بتواند راه هموارتری را داشته باشد و حداقل وقتی در محل تمرین هست بدون دغدغه و مشکل تمرین کند.
سخن پایانی؟
مجموعه باشگاهم به ویژه آقای ملک محمد بویری و پویا بویری و سایر مربیانم خیلی برای من زحمت کشیدند، اما آقای بویری چندین شاگرد مثل من دارد و چطور میتواند از لحاظ مالی از همه ما حمایت کند؟ مجموعه ورزش ما باید مورد توجه باشد و مسئولان خودشان باید پای کار بیایند و یاریگر ورزشکاران با انگیزه باشند.
گفتوگو: وحید اورکی
انتهای پیام/